استیگماتا، افسانه، معجزه یا واقعیت؟

مواردی از استیگماتا هم مشاهده شده که خود شخص زخم های تقلبی در بدنش ایجاد کرده، به طور مثال ماگدالنا دی لا کروز (Magdalena de la Cruz, ۱۴۸۷-۱۵۶۰) که به کار خود اعتراف کرد. چنین مواردی معمولا به اختلالات مغزی شخص بر می گردد

ریشه این اصطلاح به اولین قرن پس از عیسی مسیح بر می‌گردد که سنت پائول (St. Paul)، در نامه خود به غلاطیان، چنین می‌نویسد:
بعد ازاین هیچ‌کس مرا زحمت نرساند زیرا که من در بدن خود داغهای خداوند عیسی را دارم.

در این متن که به زبان یونانی است، از کلمه استیگماتا (Stigmata) استفاده شده است. که به معنی داغ و علامتی که برای شناسایی برده‌ها زده می‌شده است. این زخمها عموما در دستها، پاها، پهلوها و پیشانی ظاهر می شوند. این گونه زخمها استیگماتای قابل رویت خوانده می شوند. اما در برخی موارد نیز فرد دچار رنج روانی شدید در همدردی با مصائب مسیح دیده می شود که استیگماتای نامرئی خوانده می شود. آنچه در اینجا مورد بحث است استگماتای قابل رویت یا همان زخمهای ظاهر شده هستند.
آنچه از این موارد نادر ثبت شده است اینکه این زخمها به طور ناگهانی ایجاد شده و معمولا چند ساعتی بعد از پدیدار شدن، خودبخود التیام می یابند. برخی از افرادی که این تجربه را داشته اند، گزارش کرده اند که قبل از ظاهر شدن زخمها، احساس ناراحتی، افسردگی و ضعف داشته اند.

معمولا برای مدت زمان نامعلومی از شکاف زخم ها خون می آید، سپس به ناگهان التیام پیدا کرده و محو می شوند. شکاف زخم ها ممکن است هم زمان در یک یا چند جای بدن ظاهر شوند. در چنین شرایطی شخص دائما در درد و ناراحتی است.

 

 

قدیس پدر پیو فرانچسکو فوریونه - استیگمات معروف

تاکنون تعداد موارد گزارش شده از این بیماری بیش از ۵۰۰ مورد بوده است. اولین مورد ثبت شده در سال ۱۲۲۲، شخصی به نام استفان لانگتون (Stephen Langton) در انگلیس بود. در سال ۱۲۲۴ نیز سنت فرانسیس (Saint Francis) اولین فردی بود که در ورنای ایتالیا از این زخم ها رنج برد .

از دیگر موارد مشهور این بیماری می توان به سنت کاترین (Saint Catherine) ، سنت جان (Saint John) و سنت ماری (Saint Marie) اشاره کرد. از مشهورترین موارد در قرن بیستم می توان به سنت پیو (Saint Pio, ۱۹۶۸-۱۸۸۷) اشاره کرد.

موارد اخیر مشاهده استیگماتا؛ برادر روک (Brother Roque,۱۹۶۸-۱۹۹۶) در کلمبیا و لیلیان برناس (Lilian Bernas) اهل کشور کانادا در سال ۱۹۹۲ بوده است.

مواردی از استیگماتا هم مشاهده شده که خود شخص زخم های تقلبی در بدنش ایجاد کرده، به طور مثال ماگدالنا دی لا کروز (Magdalena de la Cruz, ۱۴۸۷-۱۵۶۰) که به کار خود اعتراف کرد.
افرادی که به این حالت دچار شوند، پس از تحقیقات واتیکان در مورد صحت پدیده، از طرف پاپ مقدس شناخته می شوند.
معمولا زخم های استیگماتا در پنج نقطه از بدن ظاهر می شوند، که عمدتا روی دست یا مچ، پا و پهلو هستند. زخم های دیگر که معمولا در طول بیماری بوجود می آیند، شامل :
▪ زخم هایی که تاج خاردار مسیح آنها را ایجاد می کند ، هر چند برخی اوقات غیر قابل رویت است
▪ زخم های شلاق در پشت
▪ زخم های نیزه در پهلوها، یا سوراخ هایی روی دست ها و مچ ها
▪ سوراخ های میخ روی قوزک پا یا خود پا ؛ این سوراخ ها در اغلب موارد شکلی را تشکیل می دهند.
زخم های یک استیگماتای واقعی معمولا در پنچ ظاهر می شود. هر مرحله یک فاصله زمانی با مرحله بعدی دارد و به این صورت تکرار می شود: A; A,B; A,B,C; A,B,C,D; A,B,C,D,E.
تجربه کنندگان این بیماری معتقدند که در انتهای هر مرحله گاهی شخص رایحه ای از یک گل خاص را به عنوان نماد تقدس استشمام می کند. علاوه بر این بسیاری بر این باور هستند که خون های جاری شده از زخم های بیمار، خون حضرت مسیح (ع) است.
بروز استیگماتا معمولا با حالت خلسه همراه است.
یکی از محققین مسیحی به نام ایوان ایلیچ (Ivan Illich) در نوشته ای به نام “درد و مهمان نوازی” (Hospitality and Pain) نظرش را در مورد استیگماتا چنین بیان می کند:
“هم دردی با مسیح است، وقتی قدرت ایمان در شخصی قوی باشد، صورت خارجی اش منجر به رنج و درد ذهنی می شود.”
به عقیده او استیگماتا نتیجه شدت ایمان شخص و میل شدیدش برای همدردی با رنج های مسیح است.

تاکنون استیگماتا موضوع چندین فیلم، برنامه های تلویزیونی و کتاب ها بوده است.

برخی از افرادی که نشانه های استیگماتا در آنان ظاهر شده، توسط واتیکان به عنوان قدیس شناخته شده اند. واتیکان برای محرز کردن موضوع، معمولا تیمی را برای تحقیق و تفحص درباره فردی که ادعای استیگماتا دارد، اعزام می کند و پس از بررسی های کارشناسانه این تیم هست که استیگماتای آن فرد مورد تأیید قرار می گیرد.

البته باید توجه کرد که تمام استیگماتاها به صورت زخمهای صلیب حضرت مسیح نیستند، برخی افراد هم دچار علایم استیگماتا به شکلهای غیرمذهبی می شوند. برای مثال ممکن است فردی که قبلا زخمی شده بود و زخمش به طور کامل التیام یافته و اثری از آن نمانده، بیکباره زخم قدیمی ظاهر شود بدون آنکه توجیه فیزیکی داشته باشد. اما آنچه به صورت استیگماتا شناخته شده است همان نوع مذهبی زخمهای صلیب حضرت مسیح است که در این مقاله مورد بررسی قرار خواهم داد.

آنچه در این مقاله میخواهم مورد بحث قرار دهم، منشأ استیگماتا است. میخواهم به این پرسش که استیگماتا منشأ متافیزیکی و ماورائی و الهی دارد یا منشأ مادی و فیزیکی؟ پاسخ بدهم.

تاکنون استیگماتا به عنوان پدیده ای متافیزیکی و ماورائی و الهی در نظر گرفته شده است. زخمهایی که بدون هیچ گونه دلیل فیزیکی ظاهر می شوند و  متفاوت از زخمهای طبیعی هستند. از این جهت به نظر می رسد پدیده ای ماورائی باشد. بویژه بدلیل اینکه با زخمهای صلیب حضرت مسیح نیز پیوند خورده و ظاهری کاملا الهی و متافیزیکی به آن داده است.

در یکی از تالارهای گفتمان، شاهد بحث بسیار جالبی میان دو نفر با عقاید مخالف در مورد استیگماتا شدم. یکی از آنها که استیگماتا را قبول داشت، آن را پدیده ای واقعی و متافیزیکی می دانست و دیگری معتقد بود که استیگماتا، دروغ و شعبده بازی مقدس نمایی هست. البته فردی که منکر وجود استیگماتا بود و آن را چیزی جز تقلب نمی دانست، استدلالهای بسیار خوب و محکمی داشت. برای مثال هیچ استیگماتی قبل از قرن 13 میلادی وجود نداشته است و همه استیگماتها پس از قرن 13 نمایان شده اند. قرن 13 مقارن بود با زمانی که عیسی مصلوب به عنوان نماد مسیحیت شناخته می شود و تمثالها و مجسمه هایی از عیسی به صلیب کشیده شده به وجود می آیند. این نمادسازی از مطلوب شدگی عیسی اهمیت فراوانی در مسیحیت پیدا میکند. از طرفی دیگر محل زخمهای دستهای استیگماتا در کف دستها بوجود آمده اند زیرا در همه تمثالها و مجسمه ها میخ به کف دست عیسی کوبیده شده است. درحالی که شواهد  تاریخی (استخوانهای) کشف شده از روم باستان، نشان میدهد که میخها به کف دست کوبیده نمیشد؛ بلکه بین دو استخوان رادیوس و اولنا فروبرده می شد. بنابراین چرا محل زخمهای دست استیکماتاها نادرست باشد؟ اگر این یک پدیده متافیزیکی می بود، می بایست زخمها در جاهای واقعی بوجود می آمدند.

همچنین شواهد ضد و نقیض نیز زیاد است. برای مثال همه مسیحیان می دانند که موقع به صلیب کشیدن حضرت عیسی، پهلوی او زخمی شده بود. درحالی که زخم در پهلوی راست فرانسیس آسیسی و در پهلوی چپ پدر پیو بوجود آمده است. در هر حالت می توان گفت یکی از آنها میتواند درست باشد و دیگر قطعا در جای اشتباهی قرار گرفته است! ولی چرا؟ آیا تقلبی صورت گرفته است؟ آیا یکی از آنها دروغگوست یا هر دو؟

استیگماتا شناخته شدن فرد کار راحتی نیست. پس از آنکه زخمهایی در فرد ظاهر بوشند که مشابه استیگماتا باشند، واتیکان در مورد آن فرد به تحقیقات وسیعی دست می زند و در صورت تأیید شواهد پزشکی و سایر شواهد (سابقه و اعتبار فرد) او به عنوان استیگمات از سوی واتیکان برسمیت شناخته می شود. فرانسیس آسیسی و پدر پیو هر دو از جانب واتیکان تأیید شده و لقب قدیس (Saint) گرفته اند. قدر مسلم از شواهد تاریخی اینکه هر دوی این قدیس ها، افرادی مؤمن و متدین و معتبر بوده اند. با مطالعه زندگینامه این افراد می توان براحتی پی برد که هر دو انسانی پاکباخته و از لحاظ اعتقادی افرادی خالص بوده اند. اتهام تقلب و ریا و تزویر به چنین افرادی به نظر من کار نادرست و غیرمنطقی است.

پس در مورد زخمهایی که در کف دستهایشان (که اگر واقعی بود باید در مچ دست بود نه کف دست) بوجود آمده و اینکه زخم در یکی در پهلوی راست و در دیگری در پهلوی چپ بوجود آمده، چه می توان گفت؟

خیلی ها، استیگماتا را پدیده ای متافیزیکی می دانند. ظاهرا هم این چنین است. زخمهایی عجیب و غریب و بدون هیچ دلیل فیزیولوژیک و پزشکی. وقتی نتوان چیزی را توجیه کرد باید گفت که این پدیده ای متافیزیکی و معنوی است. و در صورتی که در ماهیت متافیزیکی آن تردید وارد شود (مانند شواهد ضدونقیضی که در محل زخمها وجود دارد) به این نتیجه می رسند که حتما تقلبی شده است.

به نظر من اساسا استدلال از ابتدا اشتباه است و به نتیجه گیری های نادرست هم می انجامد. اگر شما استیگماتا را همان زخمهای عیسی بدانید که با فرایندی متافیزیکی (معجزه وار) بوجود آمده باشد، در مورد شواهد ضدونقیض مربوط به محل زخمها نیز خواهید گفت که لابد یکی از این دو نفر تقلب کرده است. فرض اولیه نادرست است و نتیجه گیری هم نادرست.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: 10 / 8 / 1389برچسب:,
ارسال توسط امین